زندگى و انديشه سياسى آيت الله طالقانى (1)
زندگى و انديشه سياسى آيت الله طالقانى (1)
شرح زندگى
((رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در رإس پرهيزكاران بود.))((2))
در باره زهد و پرهيزكارى آسيد ابوالحسن طالقانى, آيت الله سيدحسين بدلا كه با وى حشر و نشر داشته چنين مى گويد:
((على رغم اين كه محل رجوع عام و خاص مردم بود ولى به هيچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعيه و سهم مبارك امام عليه السلام استفاده نمى كرد و زندگى روزمره خويش را به وسيله تعمير ساعت تإمين مى كرد)).((3))
سيد محمود طالقانى در 10 سالگى به مكتب خانه روستاى گلگرد مى رود و پس از طى اين دوره روانه مدرسه ملارضا در ميدان امين السلطان تهران مى شود و شروع به تعلم دروس حوزوى مى نمايد. پس از اندكى وارد مدرسه رضويه قم مى شود و در نهايت در مدرسه فيضيه سكنى مى گزيند. دروس سطح حوزه علميه را نزد آياتى چون نجفى مرعشى, اديب تهرانى و حجت به پايان مى برد. بنا به گفته سيدتقى طالقانى, سيد محمود داراى هوشى فوق العاده بود و در مدت اندكى دروس سطح را به پايان رساند. وى مى گويد:
((با آنكه سيد محمود خيلى جوان بود, سطح را تمام كرد و وارد حلقه درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى موسس حوزه علميه قم گرديد.((4))
طالقانى در كنار دروس فقه و اصول حوزه (كه درس معمول و رايج در حوزه هاست و هر طلبه اى الزاما آن را بايد بخواند), فلسفه و حكمت را نزد آياتى همچون تقى اشراقى و ميرزا خليل كمره اى طى كرد. سيد محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خويش را در سن 72 سالگى از دست مى دهد و پس از فوت پدر به وى پيشنهاد مى شود كه در تهران امام جماعت مسجدى شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولى از آنجا كه سيد محمود به درس و بحث علاقه داشت, حوزه را به امام جماعتى و مريد و مرادى ترجيح داد و براى تكميل تحصيلات خود عازم نجف اشرف گرديد. در آنجا از محضر آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى, شيخ محمدحسين غروى و آقاضيإ عراقى بهره مند گرديد و از دست مرجع بزرگ جهان تشيع آيت الله ابوالحسن اصفهانى موفق به اخذ درجه اجتهاد گرديد. در قم نيز آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به وى اجازه استنباط و اجتهاد احكام الهى مى دهد و از آقايان نجفى مرعشى و شيخ عباس قمى اجازه نقل حديث و روايت دريافت مى كند.
در آستانه جنگ دوم جهانى (1317 ـ 1318) وارد تهران مى شود و پس از تشكيل خانواده, فعاليت هاى علمى و فرهنگى خويش را در آنجا آغاز مى كند. خود طالقانى در اين زمينه چنين مى گويد:
((پس از دوره تحصيلى كه بيشتر در حوزه قم بود و مدتى هم در نجف و دريافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم (سال 18 ـ 17) چون احساس كردم كه جوانان ما از جهت عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفته اند و به پيروى از روش مرحوم پدرم جلساتى براى عده اى از جوانان و دانشجويان در باره بحث در اصول و تفسير قرآن تشكيل دادم و در دنباله اين جلسات بعد از شهريور 1320 انجمن ها و كانون هاى اسلامى تشكيل شد, مانند كانون اسلام, انجمن تبليغات اسلامى, اتحاديه مسلمين, كه هر كدام داراى نشريات منظم و فراخور افكار و وضع روز بود. من با همه آنها براى پيشرفت تعاليم اصول اسلامى همكارى مى كردم, قسمتى از تفسير قرآن و نهج البلاغه را در مجله آئين اسلام مى نوشتم. اين انجمن ها هر يك به سهم خود با فقر شرايط مادى و مإنوس نبودن مردم با چنين اجتماعات و تبليغات, آثار خوبى از خود نشان داد .... مشكل بزرگترى كه دين و ملت پس از شهريور 20 با آن مواجه شد, گسترش سريع اصول ماركس و تشكيل حزب توده بود. هميشه هيإت حاكمه ايران دچار اين اشتباه[ بوده] است كه هر عقيده و فكرى را كه با مصلحت و وضع خود مضر تشخيص داده اند, خواسته اند با فشار و زور و زندان و كشتن, از بين برده و يا محدود سازند با آنكه فكر و عقيده را هيچ وقت نمى توان با اين طريق از بين برد و به فرض آنكه زير پرده رفت, هر وقت فرصتى بدست آيد با وضع ديگرى آشكار مى شود)).((5))
طالقانى پس از اقامت در تهران با آيت الله كمره اى حشر و نشر پيدا مى كند و اين دو, در راه نشر معارف اسلامى و جلوگيرى از خطر سستى عقايد جوانان و گرايش آنان به اصول و انديشه هاى ماركسيم همكارى لازم را با يكديگر به عمل مىآورند و علاوه بر اين نوع فعاليت ها, از فعاليت علمى هيچ گاه غافل نمى شد. آقاى كمره اى از آن دوران كه با آقاى طالقانى مإنوس بوده است, چنين مى گويد:
((ما با هم جلساتى داشتيم و در اين جلسات نهج البلاغه را با آقاى طالقانى مجاهد, در مورد نقشه پياده كردن دولت اميرالمومنين مورد مطالعه قرار داديم. بخصوص خطبه بيعت با اميرالمومنين را كه خطبه اى است انقلابى. درصدد برآمديم دو نفرى نهج البلاغه را تجزيه كنيم و كتب و كلمات را كه مشتملات نهج البلاغه است, هر خطبه اى را به ضميمه قطعات مناسب آن در يكجا جمعآورى كنيم. نهج البلاغه بيست و دو كتاب شد, مقدماتى بر آن نوشتيم و در معيت آقاى طالقانى در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاهآباد و در مسجد مرحوم حاج سيدمصطفى حجازى من ديكته مى كردم و صفحه را تصفح مى كردم و قطعات متناسب را تعيين مى كردم و آقاى طالقانى يادداشت مى كردند. الان دفترچه تجزيه نهج البلاغه به خط آقاى طالقانى در كتابخانه من موجود است)). ((6))
طالقانى فعاليت علمى, فرهنگى و حتى سياسى خود را با اين پيش فرض آغاز كرد كه اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حركت بخش طرح و نقشه مهندسى اجتماعى اسلام را ارائه ندهند, به طور طبيعى جوانان سرشار از انرژى و فعاليت به سمت امثال ماركس, لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سوال خود را خواهند خواست. طالقانى نسبت به جوانان, ديدى عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان, از هر مكتب و ايدئولوژىاى كه بودند, با مهربانى و نرم خويى رفتار مى كرد به اين دليل بود كه اعتقاد داشت جوان پاك است و زمينه رشد و تعالى و تكامل او بسيار است. بدين سان طالقانى از شهريور 20 به بعد فعاليت خويش را بيشتر در جبهه فرهنگى جهت ارائه انديشه و معارف ناب اسلامى قرار داد. به خاطر همين فعاليت هاى فرهنگى و اسلامى كه از سال هاى 17 ـ 1318 آغاز كرده بود و عمامه به سر بود, رژيم رضاخان وى را دستگير و به مدت 50 روز زندانى مى كند كه در نهايت با ضمانت آزاد مى گردد.
پس از پايان جنگ دوم جهانى (1317 ـ 1322) و به دنبال شورش كمونيست ها و تجزيه طلبان در آذربايجان به رهبرى پيشه ورى, طالقانى از سوى علما و مجامع دينى و مذهبى به آن منطقه اعزام مى شود و پس از بررسى مسائل و توقف ده روز در آنجا, در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنين مى گويد:
((تجزيه نشدن آذربايجان از ايران چندين علت داشت. ولى از جنبه داخلى مى دانيد كه موثرترين ضربه به تجزيه طلبان, بنا به اعتراف رئيس دولت وقت (قوام السلطنه), فوت مرحوم آيت الله ابوالحسن اصفهانى مرجع شيعيان بود. عزادارى ايشان چنان آذربايجان را تكان داد كه تجزيه طلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتايج اين احساسات جلوگيرى كنند و مردم مسلمان آن سرزمين عملا به آنان فهماندند كه عميق تر و پايدارتر از اين قدرتهاى موقت قدرت ايمان است كه بالاخره دست متجاوز را كوتاه مى كند. لذا پس از برگشت به تهران از مشاهدات و مطالعات خود بيش از پيش متوجه شدم كه انحرافهاى فكرى عده اى از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگى براى تماميت و استقلال كشور دارد كه ممكن است به نابودى و تجزيه آن بكشد و تكليف شرعى خود دانستم كه اهتمام بيشترى در تشكيل جلسات مرتب و مفصل و منظم كه مدتها در راه آن مى كوشيدم براى سخنرانى, بحث و انتقاد بر محور اصول برهانى خداپرستى و رد و انتقاد بر اصول ماترياليستى و كمونيستى بنمايم. در نتيجه سپاهى از دانشجويان براى بحث و فهم اصول اسلامى و مقايسه آن با اصول مادى تشكيل دادم كه در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشكار و هويدا گرديد و بر محور همين فكر و نظر, انجمن اسلامى دانشجويان كه در سال 1322 تشكيل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامى) معلمين و اطبإ تشكيل گرديد.))((7))
طالقانى تشكيل انجمن هاى اسلامى پزشكان, معلمان و دانشجويان دانشگاه ها را در دهه 20 كه بحرانى ترين دهه براى رژيم و مخالفان آن بود, با اهداف ذيل تبيين و تحليل مى كند:
الف) وظيفه كلى و دينى اين بود كه جوانان با بحث آزاد, اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماى اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت.
ب) وظيفه خاص ديگرى كه پيش آمده بود, مبارزه اى منطقى با اصول ماترياليسم بود كه اذهان جوانان و تحصيلكرده هاى ما را مى رفت فرا گيرد.((8))
طالقانى با توجه به اين مقدمات و با آن ديد اسلامى و جهانى خود, احساس تكليف سنگين مى كند كه اصول اعتقادى, اجتماعى و اقتصادى اسلام را براى مسلمانان داخل و خارج كشور احيا كند. اين وظيفه را نخست نسبت به كشور خود احساس مى كند كه سابقه تاريخى و درخشانى در علم و تحقيق, بخصوص علوم اسلامى دارد. از اين رو, طالقانى علاوه بر فعاليت سياسى بيشتر به مسائل فرهنگى و آموزشى توجه داشت و بدين خاطر مسجد هدايت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدايت را نمونه اى از مساجد صدر اسلام در مكه و مدينه كرد كه در آن مجاهدين و مبارزين گرد هم مىآمدند و به شور و مشورت مى پرداختند. يكى از نمازگزاران قديمى مسجد هدايت در اين باره چنين مى گويد:
((از زمانى كه مسجد هدايت به شكل كنونى آن ساخته شد, رفته رفته دانشگاهيان و جوانان تمايل زيادى به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبى كه در آنجا به وسيله آيت الله طالقانى بيان مى شد براى همگان تازگى داشت و ما هيچ كدام مطالب را آنگونه از زبان هيچكس تا آن روز نشنيده بوديم. جذبه و بحث و گيرايى و ملموس بودن صحبت ها, جوانان را بيشتر جذب مى كرد. شبهاى جمعه از هفتاد و هشتاد كيلومترى تهران مىآمدند براى شنيدن صحبت هاى آقا.))((9))
طالقانى در مسئله نهضت ملى نفت كه دو گروه مليون و مذهبيون فعاليت داشتند كه در نهايت اين دو گروه به وادى اختلاف كشانده شدند, سعى در متحد كردن آن ها داشت و همواره در تلاش بود كه جلو تفرقه نيروهاى مبارز عليه رژيم را بگيرد. در اين باره خود ايشان مى گويد:
((عوامل استبداد داخلى و جاسوسان اطراف اين قدرتها شروع به تفحص كردند و نقطه ضعفها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد كه اين نهضت ها را پيش برديد, فدائيان گفتند ما حكومت تامه اسلامى مى خواهيم, به آنها مى گفتند دكتر مصدق بى دين است, يا به دين توجهى ندارد و خواسته هاى شما را نمى خواهد انجام دeد, آنها به دكتر مصدق مى گفتند فدائيان اسلام جوانانى پر شور و تروريست هستند, بايد از آنها بپرهيزيد و من كه خود در اين ميان مى خواستم بين اين دو تفاهم ايجاد كنم, ديدم نمى شود, امروز صحبت مى كردم, اما فردا مى ديدم كه دو باره چهره ها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.))((10))
طالقانى بعد از كودتاى 28 مرداد روش جديدى در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به كار جمعآورى نيروهاى قديمى اعم از ملى و اسلامى و تشكيل هسته هاى جديد مبارزات اسلامى پرداخت و موفق به تشكيل نهضت مقاومت ملى گرديد كه تا سال 1339 فعال بود. در اين دوره عناصر ارزنده اى از اين نهضت بازداشت شدند و از جمله طالقانى به زندان رفت كه يك سال به طول انجاميد.((11)) طالقانى در اين دوره علاوه بر فعاليت سياسى و مذهبى در راستاى نشر فرهنگ اسلامى, در مسير پژوهش هاى سياسى اش كتاب ((تنبيه الامه و تنزيه المله)) آيت الله نائينى را با مقدمه و پاورقى و توضيحات خود به چاپ مى رساند. سپس دست به تإليف كتاب ((اسلام و مالكيت)) مى زند كه در طى يك سال بنا به گفته خود طالقانى دو بار تجديد چاپ مى شود.
طالقانى براى ايجاد جامعه اى به دور از جنگ و خونريزى و داراى امنيت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهايت جهان بشريت, به همفكرى و مشورت علما و انديشمندان اسلامى مى پرداخت. وى در اين راستا در طول دهه 1330 به همراه عده اى از علما در كنگره شعوب المسلمين كراچى شركت كرد و در كنگره بين المللى قدس كه همه ساله از نيمه دوم دهه 30 در بيت المقدس تشكيل مى شد, حضور داشت و در سال 1338 به نمايندگى از آيت الله بروجردى براى شركت در كنگره اسلامى دارالتقريب در قاهره به كشور مصر رفت و پيام آقاى بروجردى را به شيخ شلتوت رئيس الازهر رساند.((12))
در سال 1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى, فعاليت هاى طالقانى به اوج خود مى رسد و مسجد هدايت به ستاد مبارزاتى عليه استبداد و خفقان تبديل مى شود. به دنبال اوجگيرى اين مبارزات, جلسات مسجد هدايت به وسيله عوامل رژيم سركوب و تعطيل مى شود, اما اين جلسات در منزل اشخاص مختلف تشكيل مى شود. طالقانى به همراه شهيد مطهرى در اين جلسات به تحليل مسائل اجتماعى و افشاى رژيم مى پردازند.
طالقانى در سال 1340 در تشكيل نهضت آزادى مشاركت نموده و در همان سال به زندان مى افتد.((13)) وى در باره انگيزه ها و اهداف پيوستن خود به اعضاى موسس نهضت آزادى چنين مى گويد:
((ايمان و خلوص نيت و استقلال فكرى و اصالت خانوادگى كه موسسين آن داشتند, با اخصى از علما و روحانيون كه در اين مورد صاحب نظرند و تشخيص تكليف دينى و استعانت و استخاره از قرآن كريم عضويت آن را در هيإت موسس اوليه پذيرفتم, با توجه به گرفتاريهاى ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسووليت برايم دشوار بود ... تنها مسووليتى كه در اين جمعيت به عهده گرفته ام, همان راهنمائى به اصول و احكام عاليه اسلام است كه جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن كردن افراد و جوانان و جوابگويى مسائل مطروحه در اين حدود))((14))
دولت ايران در سال 1341 لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى رامطرح مى كند كه مورد مخالفت علما و مراجع تقليد ايران قرار مى گيرد و هر كدام از آن ها با تلگراف هاى جداگانه اى به شاه خواستار عدم تصويب اين لايحه در مجلس شوراى ملى مى شوند. طالقانى نيز در زمره علماى مخالف بوده است. در نهايت رژيم مجبور به عقب نشينى مى شود و رسما اعلام مى كند كه از تصويب اين لايحه صرف نظر كرده است. اما در بهمن 1341 رژيم ترفند ديگرى به كار مى گيرد و آن, اصول و لوايح شش گانه اى بود كه از سوى شاه به مردم عرضه مى شود تا آنان در باره لوايح به صورت رفراندوم اظهار نظر كنند. روحانيون, علما و مراجع اين بار نيز مخالفت مى كنند و طالقانى نيز كه به اتفاق ديگر روحانيون و سران نهضت آزادى با اين مسئله مخالفت نموده بود راهى زندان قزل قلعه مى شود.((15)) وى در اين باره مى گويد:
((روز سوم بهمن ماه 1341 مامورين سازمان امنيت بدون اجازه و تشريفات قانونى وارد خانه من شدند و مرا, با حال كسالت و بيمارى به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهى و به چه جرمى؟! و به استناد به كدام يك از موارد قوانين اساسى و حقوق بشرى, هنوز نمى دانم ... مقارن با زندانى كردن من عده زيادى از علما از پيرمرد نود ساله تا جوان ها از سران جبهه ملى و نهضت آزادى ايران تا كاسب و كارگر و بازارى و دانشجو را در تهران و شهرستان ها به زندان كشيدند. به چه بهانه؟! به اين بهانه كه روز ششم بهمن قرار است شش ماده مصوبه در معرض تصويب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! رإى موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب رإى بوديم و نه خود و هيچ مرجع صلاحيتدار و نه ملت ما را از مهجورين در اظهار نظر نشناخته, چرا بايد زندانى شويم و از دادن رإى و اظهارنظر محروم باشيم ... با آنكه علما طبق نص صريح اصل دوم متمم قانون اساسى نسبت به هر طرحى از جنبه اسلامى حق نظر و قبول يا رد آن را دارند ... پس از آنكه به زندانم كشيدند به حسب معمول و براى پرونده سازى و صورت قانونى درست كردن, اشخاصى كه آماده براى بازجوئى و ساختن پرونده هستند و براى همين كار پرورش يافته اند, در تاريخ 1341/11/9 مشغول بازجوئى شدند, محور سوالات در باره شش ماده بود.))((16))
رژيم پس از حدود 5 ماه, طالقانى را در اوايل خرداد 1342 آزاد مى كند و ايشان از موقعيت استفاده كرده, در دهه محرم 1342 در مسجد هدايت به منبر مى رود و به بيان برنامه هاى امريكايى انقلاب سفيد و ستم هايى كه بر مردم روا مى دارند و جناياتى كه اعمال مى كنند, مى پردازند. علاوه بر فعاليت ها و سخنرانى ها, وى به نوشتن و نشر اعلاميه اى خطاب به افسران ارتش بوده است, صادر مى كند.((17))
پيرو اين فعاليت ها, احساس مى كند كه رژيم درصدد دستگيرى وى است. از اين رو, شب دوازدهم محرم 1342 از رفتن به منبر در مسجد هدايت خوددارى مى كند و به ناچار چند روزى در لواسانات مخفى مى شود. پس از كشتار پانزده خرداد 1342, اعلاميه اى با عنوان ((ديكتاتور خون مى ريزد)) از طرف نهضت آزادى صادر مى شود. دستگاه امنيتى رژيم مطمئن بود كه محرك اصلى اين اعلاميه طالقانى است و درصدد دستگيرى وى برمىآيد كه در نهايت در تپه هاى لواسانات وى را دستگير مى كند. محمد بسته نگار داماد طالقانى در باره چگونگى دستگيرى ايشان مى نويسد:
((آيت الله طالقانى خود در زندان تعريف مى كرد كه صداى غرش خودروهاى ارتشى در كوهستان پيچيد و من نگران شدم كه اين جنايتكاران براى پيدا كردن من نسبت به روستائيان بيگناه به هر جنايتى دست برنند, لذا بر فراز تپه اى رفتم و دست تكان دادم و صدايشان زدم, همگى شگفت زده به طرف من آمدند و گفتند چند روز است دنبال شما مى گرديم. به آنان گفتم من اينجا بود, شما بيخود اين طرف و آن طرف مى گرديد. به هر حال در 22 خرداد همراه آنان به زندان قصر آمد و در زندان شماره 2 قصر, جدا از ديگر ياران زندانى شد.))((18))
پس از خرداد 42 طالقانى به ده سال زندان محكوم شد. وى پس از محكوميت, برنامه تربيتى و سازندگى خويش را در زندان آغاز مى كند. زندان تبديل به مكتب درسى وى مى گردد و تفسير قرآن وى هفته اى سه شب ; و ساير سخنرانى ها و دروس وى در زندان براى زندانيان سياسى آرام جان بوده است. تإليف سه جلد تفسير ((پرتوى از قرآن)) و تكميل كتاب ((اسلام و مالكيت)) از آثار سال هاى زندان پس از خرداد 1342 وى مى باشد.
بايد گفت كه طالقانى در زندان, در احياى دوباره قرآن و در متن زندگى قرار دادن آن و زدودن غبار از چهره نورانى آن, نقشى فراموش ناشدنى داشت. در اين دوره از زندان با افراد مجاهدين خلق مثل حنيف نژاد و سيد محسن و ديگران آشنا مى شود و به پرورش روحى و معنوى آنان مى پردازد.
رژيم پهلوى سرانجام بر اثر فشار افكار عمومى و واكنش هاى بين المللى, او را در سال 1346 آزاد مى كند. در سال 1348 در خطبه نماز عيد فطر, ضمن يك سخنرانى پر شور به بحث در باره خلقت انسان, بعثت پيامبران و برقرارى حكومت اسلامى مى پردازد و در پايان نظر مردم را به مسئله فلسطين جلب مى كند. فرازى از سخنان وى در آن روز به قرار ذيل است:
((مصيبت ديگر كه آواره هاى فلسطين دارند, مگر كم مصيبت است. مردمى كه بيست سال, متجاوز از بيست سال در بيابانها زندگى مى كنند و بانگ مى زنند, به وجدان بشريت, به مردم دنيا كه به داد ما برسيد, آنها به جاى اينكه به دادشان برسند, با بمب هاى ناپالم بر سرشان مى ريزند. اين مصيبت نيست؟ اين گرفتارى نيست؟ ))((19))
در سال 1349 زمينه سازى براى نفوذ و دخالت شركت هاى امريكايى در ايران هر چه بيشتر نمايان تر شده بود و رژيم نيز براى جشن هاى دوهزار و پانصد ساله برنامه ريزى مى كرد. شهيد سعيدى با اين جريان به مخالفت برخاست و با صدور اعلاميه اى عليه سرمايه گذارى خارجى و نفوذ روزافزون امريكاييان در ايران, موضع گرفت. رژيم, شهيد سعيدى را به اين جرم دستگير و روانه زندان مى كند و پس از اندكى وى را در زندان قزل قلعه به شهادت مى رساند. طالقانى پس از شنيدن خبر شهادت شهيد سعيدى ابتدا به منزل آن شهيد رفته, سپس همراه با جمعيتى به مسجد موسى بن جعفر در خيابان غياثى كه شهيد سعيدى در آن اقامه جماعت مى كرده, مى رود و در آنجا مراسم ختم براى آن مرحوم برگزار مى كند. رژيم فرداى آن روز طالقانى را دستگير مى كند, ولى بر اثر فشار افكار عمومى و ترس از مردم دو روز بعد او را آزاد مى كند. ((20))
طالقانى از يك سو, دغدغه تحول فكرى و انديشه اى مردم ايران را داشت و همواره سعى مى كرد كه ملت ايران از حاكميت استبداد و نفوذ بيگانگان در امان باشند و به صورت مستمر عليه استبداد و نفوذ استعمار مبارزه مى كرد و از سوى ديگر, دغدغه سرنوشت مسلمين جهان را نيز در سر داشت. از اين رو, در سال 1349 همانند سال 1348 در باره فلسطين صحبت مى كند و در عيد فطر همان سال, فطريه براى مسلمانان آواره فلسطين جمع مى كند. در اين سال شهيد مطهرى و زنده ياد شريعتى كه در حسينيه ارشاد فعاليت فرهنگى داشتند, طالقانى را در اين امر اسلامى و انسانى يارى مى كنند و مبالغ زيادى از حسينيه ارشاد و ديگر مراكز مذهبى و مساجد براى مردم فلسطين, فطريه جمعآورى مى شود. اين اقدام طالقانى, مطهرى و شريعتى سرآغازى مى شود بر گسترش اين اقدام روشنگرانه به اماكن و مساجد ديگر شهرهاى ايران كه رژيم در عيد فطر 1350 ديگر به طالقانى اجازه حضور در مسجد هدايت را نمى دهد و وى را دستگير و در حالت بيمارى به زابل تبعيد مى كند. محمد بسته نگار در اين زمينه چنين شرح مى دهد:
((در عيد فطر سال 1350 مإموران رژيم خانه آيت الله طالقانى را به محاصره درآوردند و مانع ورود او به مسجد مى شوند و يك ماه بعد او را به زابل تبعيد مى كنند.))((21))
يكى ديگر از فعاليت هاى طالقانى در اواخر دهه 1340 حمايت از مبارزه مسلحانه عليه رژيم بود كه در حال شكل گرفتن بود. ايشان با سازمان هاى مسلحانه مسلمان ارتباط و همكارى داشت و راهنمايى هاى لازم را چه از جنبه فكرى و چه از جنبه عملى به آنان مى كرد. اين نوع شيوه برخورد و مبارزه با رژيم و استبداد نه در دهه 40, بلكه از دهه 20 در انديشه طالقانى بود. از زمانى كه تفسير قرآن خويش را در مسجد هدايت شروع كرد, اين انديشه را ترويج داد و حتى شهيد نواب صفوى كه بعد از شهريور 20 اولين اقدام مسلحانه را انجام داد, از شاگردان مكتب طالقانى در آن مسجد بود.
بنابراين, مى توان گفت كه تفيسر قرآن او شالوده مبارزه مسلحانه را عليه استبداد ريخت و همين تعاليم ناب اسلامى و قرآنى بود كه همراه با ديگر عوامل به مبارزه عليه استبداد پهلوى شدت بخشيد. آقاى هاشمى رفسنجانى در اين باره مى گويد:
((تأييد ايشان (طالقانى) از مبارزات مسلحانه تأثير بسيارى در جامعه مذهبى داشت.))((22))
ارتباط طالقانى با سازمان هاى مسلحانه و همين طور مطرح ساختن مسئله فلسطين به عنوان مسئله روز براى ايرانيان موجب شد كه ((كميسيون حفظ امنيت اجتماعى تهران)) به دستور مستقيم ساواك, وى را در سال 1350 دستگير و به مدت ده سال به زابل تبعيد كند. اين تبعيد موجب اعتراضات همگانى و شخصيت هاى بزرگ از جمله آيت الله احمد آشتيانى گرديد. مرحوم آشتيانى طى نامه اى به شهربانى كل كشور كه رونوشت آن را به ساواك و دادرسى ارتش ارسال داشت, اعتراض خود را نسبت به تبعيد طالقانى اعلام داشت و خواستار رفع گرفتارى از ايشان گرديد. متن نامه وى كه در تاريخ 1350/10/15 صادر شده است به قرار ذيل است:
((به قرار اطلاع حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمود طالقانى به زابل تبعيد و در حال بيمارى زندانى شده اند و از ملاقات با ايشان جلوگيرى مى شود. انتظار مى رود هر چه زودتر رفع گرفتارى از معظم له شده و اينجانب را مستحضر نماييد.))((23))
رژيم شاه تحت تإثير فشارهاى علما و شخصيت هاى مذهبى و نيز با در نظر گرفتن مصالح خاصى كه طبق آن مإمورين محلى رژيم, اقامت ايشان را در زابل خلاف مصلحت مى دانستند, در حكم صادره براى وى تجديد نظر نموده و با تقليلى در آن, محل اقامت اجبارى ايشان را از زابل به ((بافت كرمان)) تغيير مى دهد ; ولى از آنجا كه طالقانى چه در زابل و چه در بافت مرجعى براى راهجويان و رهبرى براى هدايت و روشن كردن مستضعفان بود, رژيم تحمل تبعيد وى در آنجا را نيز نمى كند و بالاخره پس از 18 ماه دورى از تهران, وى را در خرداد ماه 1352 به تهران بازمى گرداند. پس از بازگشت از تبعيد, طالقانى ديگر به مسجد هدايت نمى تواند برود و در نتيجه جلسه تفسير و خطابه خويش را به ناچار در منزل خود برقرار مى كند و به فعاليت علمى, تفسيرى و سياسى ادامه مى دهد و با انقلابيون تماس هاى مستقيم و غير مستقيم برقرار مى كند. در مجموع فعاليت هاى دهه 40 و ابتداى دهه 50 موجب شد كه شاه در برخى محافل خصوصى از دست طالقانى اظهار درماندگى بنمايد. از استاد سيد غلامرضا سعيدى نقل مى كنند كه:
((محمدرضا گفته بود كه پدرم را سيد حسن مدرس بيچاره كرد و خودم را سيد محمود طالقانى. نمى دانم چكار كنم.))((24))
نيمه اول دهه 50 در ايران جو خفقان به شدت حاكم بود و رژيم احساس مى كرد كه ديگر موانعى بر سر راه او نخواهد بود و به خيال خود امام (ره) را تبعيد كرد و بسيارى از انقلابيون نيز در زندان به سر مى بردند. طالقانى نيز فعاليت خود را در منزل خويش متمركز ساخته بود. اما به يكباره طلاب حوزه علميه قم در سالروز قيام 15 خرداد در سال 1354 دست به تظاهرات مى زنند كه در نهايت حدود 350 تن از طلاب دستگير و تعدادى از آنان به سربازى و زندان هاى شاه روانه مى شوند. دستگيرىهاى انقلابيون ديگر آغاز مى شود و طالقانى نيز در پائيز 1354 دستگير مى شود و پس از محاكمه با ده سال محكوميت به زندان منتقل مى شود.
سرانجام مبارزات مردم مسلمان به رهبرى امام خمينى (ره) عليه رژيم پهلوى دوم در سال هاى 1356 ـ 1357 اوج مى گيرد و تبديل به انقلابى شكوهمند مى شود. رژيم در يك واكنش آشكار و انفعالى و براى فرو كاستن از قهر انقلابى مبارزان و مردم مسلمان به آزاد كردن فرزندان امت انقلابى مى پردازد. طالقانى نيز پس از 40 سال مبارزه, تبعيد و زندان, در شامگاه هشتم آبانماه 1357 بر اثر قيام خونين و حماسه آفرين ملت ايران, از زندان قصر آزاد مى گردد. آن روحانى بزرگ و كوه استقامت, احساسات و عواطف خود را از روزهاى نخستين آزادىاش, چنين بيان مى كند:
((همينكه در آن وقت شب از زندان بيرون آمدم, آنچه را در باره تولد تازه و حركت خروشان مردم در روزنامه ها خوانده بودم و به وسيله اشخاصى كه به زندان مىآمدند, شنيده بودم, به چشم خود ديدم. در همان لحظه احساس كردم كه با مردمى ديگر روبرو هستم. مردمى به حركت در آمده, لباس غفلت و سستى قرون از تن به در كرده و عازم به سوى هدف. از مبدإ الله در مسير لاله الااله, و در پشت سر سالك آگاه به راه, روح الله. قصد داشتم در همان شب به ديدن آقاى منتظرى بروم, زيرا از راديو شنيدم كه ايشان هم از زندان آزاد شده اند, اما موج جمعيت اختيار را از من سلب كرد, مرا با خود برد. آرزوى چهل ساله ام براى به ميدان آمدن مردم, بيش از حد انتظار, تحقق مى يافت. به آقاى منتظرى تلفن كردم و از اين كه نتوانسته ام خدمتشان برسم عذر خواستم. ديدم ايشان هم همان نظر و احساس مرا داشته اند.
در زندان شنيدم مرا آزاد كرده اند, پيش خود گفتم, يكى دو ماه در يك بيمارستان استراحت مى كنم, شايد بيماريهاى جسميم كمتر شوند, اما همين كه اين مردم را با چنين جوش و خروش ديدم همه خستگى ها و دردها و رنج ها از تنم رخت بربست خود را شاداب و بانشاط يافتم.))((25))
وى پس از آزادى از زندان با رهبرى انقلاب اسلامى امام خمينى ((ره)) كه در آن زمان در نوفل لوشاتوى فرانسه مقيم بود, همواره در تماس بود و مشاوره هاى لازم را با رهبرى انقلاب انجام مى داد و به هدايت جريان امور در داخل كشور مى پرداخت. وى با هماهنگى با رهبرى انقلاب تصميم گرفت على رغم حكومت نظامى در تاسوعاى حسينى سال 1357 اعلان راهپيمايى كند تا بدين وسيله بتواند حكومت نظامى را در هم بشكند و قدرت مردم مسلمان ايران را به جهانيان بنماياند. اعلام راهپيمايى از طرف عموم ملت و مبارزان مورد تإييد و استقبال قرار گرفت و دريايى از آدم ها در آن روز به حركت درآمدند و در حقيقت ايران را به حركت درآوردند و جهان را به شگفتى ; و اميد مستكبران و شاه را به سراب تبديل كردند. طالقانى در اعلاميه خود كه در تاريخ 14 / 9 / 1357 صادر شد, چنين مى گويد:
((اينك بار ديگر براى رساندن نداى حق طلبانه ملت مسلمان ايران به گوش جهانيان)) ما روز يكشنبه را كه مصادف با تاسوعاى حسينى است به راهپيمايى بزرگى كه همه طبقات را در بر بگيرد اختصاص مى دهيم, باشد كه دستگاه حاكمه لجوج و سفاك و نيز دول حامى او و محافل انسانى و آزاده اى كه همواره به حمايت و دادخواهى ملت هاى مظلوم شهره شده اند, از اين حركت قانونى و مسالمت جويانه ملت ايران به هوش آيند و مردم ما را براى حاكميت بر سرنوشت خود آزاد بگذارند ... بديهى است در ساير شهرها و قصبات نيز برادران و خواهران در نهايت نظم و ترتيب و با هدايت و رعايت نظرات بزرگان مبارز شهر و پيشوايان محترم مذهبى خود اين برنامه ها را با شكوه هر چه بيشتر اجرا خواهند نمود.((26))
طالقانى پس از انقلاب اسلامى تا لحظه اى كه چشم از جهان فرو بست, در راه خدمت به اسلام, انقلاب و ملت, پر تلاش بود و در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى حضور داشت. نخستين نماز جمعه را در تهران برپا نمود و در ضمن خطبه ها در برابر تجزيه طلبان, عوامل مشكوك و ضد انقلاب موضع مى گرفت و به نصيحت آنان مى پرداخت و در فرو نشاندن بحران هايى كه در ابتداى انقلاب دامنگير انقلاب شده بود, نقش اساسى و موثر داشت.
از ويژگى هاى برجسته طالقانى يكى اين بود كه به رغم تإثيرگذارى در تاريخ و پيروزى انقلاب اسلامى, خود را هرگز مدعى رهبرى نمى دانست و همواره خود را به عنوان رهرو امام و ولايت قلمداد مى كرد و هميشه سعى مى كرد كه همه گروه ها عشق به ولايت داشته باشند و رهبرى امام خمينى ((ره)) را پذيرا باشند. او با شكوه تمام اين جمله را بازگو مى كرد كه:
((من رهبرى قاطع ايشان را (امام خمينى) براى خودم پذيرفته ام و هميشه سعى كردم كه از مشى اين شخصيت بزرگ و افتخار قرن و اسلام, مشى من خارج نباشد.))((27))
سرانجام بعد از پنجاه سال تلاش مداوم براى احياى اسلام و به صحنه آوردن قرآن و عمل به سنت رسول الله و پس از عمرى مبارزه با استعمار, استبداد و به جان خريدن انواع شكنجه ها, تلخى ها و محروميت ها, با ايمانى راسخ به خدا و هدف هاى اسلامى در ساعت 45 / 1 دقيقه بامداد روز 19 شهريور 1359 دار فانى را بدرود گفت و به سوى معبود خويش شتافت.
آثار و تأليفات
1 ـ گفتارهاى راديويى ايشان مربوط به سال هاى 1325 ـ 1326.
2 ـ ترجمه و توضيح بخشى از نهج البلاغه.
3 ـ ترجمه جلد اول از كتاب ((امام على بن ابى طالب)) اثر عبدالفتاح عبدالمقصود.
4 ـ شش جلد پرتوى از قرآن.
5 ـ اسلام و مالكيت.
6 ـ مقدمه , خلاصه و توضيح كتاب ((تنبيه الامه و تنزيه المله)) آيت الله نائينى.
7 ـ به سوى خدا مى رويم.
اما آنچه ما مى توانيم انديشه هاى سياسى وى را از آن استخراج كنيم, چهار كتاب اخير (شماره هاى 4 ـ 7) به انضمام مجموعه سخنرانى ها و مقالات وى مى باشد. لذا توضيح مختصرى در باره چهار اثر اخير در اين نوشته داده مى شود.
الف) پرتوى از قرآن
طالقانى نام اين مجموعه را ((پرتوى از قرآن)) نهاد و عنوان تفسير براى آن به كار نبرد. علت آن را خود ايشان چنين توضيح مى دهد:
((آنچه پيرامون آيات و از نظر هدايت قرآن نگارش مى يابد عنوان تفسير (پرده بردارى) ندارد و حساب مقصود نهائى قرآن نيست. از اين رو عنوان و نام ((پرتوى از قرآن)) را براى آن مناسب تر يافتم, زيرا آنچه به عنوان تفسير نوشته شده و يا مى شود, محدود به فكر و معلومات مفسرين است, با آنكه قرآن هدايت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قيامت مى باشد. پس اعماق حقايق آن نمى تواند در ظرف ذهن مردم يك زمان درآيد ... اين, زمان و علم است كه مى تواند اندك اندك از روى بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد.))((28))
از لحاظ روش شناسى و معرفت شناسى, طالقانى در مقدمه جلد يكم پرتوى از قرآن ابراز مى دارد كه اطلاعات غير دينى ما در طريق فهم هدايت هاى قرآنى موثر واقع مى شود.((29))
از مطالعه مجلدات پرتوى از قرآن اين چنين به دست مىآيد كه طالقانى از ميراث تجددطلبان مسلمان پيش از خود اطلاع داشته است و از مجددانى همچون سيد احمد هندى, عبده, رشيد رضا, طنطاوى و اقبال لاهورى ياد مى كند.
پرتوى از قرآن طالقانى چنان برجستگى داشته است كه حضرت امام (ره) در آن زمانى كه در نجف اشرف تبعيد بود و آيت الله مصطفى خمينى هم مشغول نوشتن تفسير قرآن بوده, امام به ايشان توصيه مى كند كه از پرتوى از قرآن طالقانى نيز استفاده كند و از شيوه هاى تفسيرى ايشان الهام گيرد.((30))
ب) مقدمه, خلاصه و پاورقى كتاب ((تنبيه الامه و تنزيه المله)) آيت الله نائينى
رويدادهاى بعدى كه در نهضت مشروطيت رخ داد, موجب شد كه, خواسته يا ناخواسته, كتاب نائينى از صحنه سياسى و فرهنگى مفقود گردد, تا اين كه طالقانى اين كتاب را پيدا مى كند و در سال 1334 با مقدمه, حواشى و تلخيص به جامعه ايران عرضه مى كند. وى در مقدمه مى نويسد:
((هر مسلك و طرح و مرام اجتماعى كه خودسران را محدود نمايد و جلوى اراده آنان را بگيرد به هدف پيامبران و اسلام نزديكتر است ولى مقصود و نظر نهايى اسلام نيست. مشروطيت و دموكراسى و سوسياليزم, همه اينها به معناى درست و حقيقى خود, گامهاى پى در پى است كه به نظر نهايى نزديك مى نمايد.((31))
با مطالعه پاورقى هاى كتاب و مقدمه آن, به طور اختصار مى توان گفت كه الگوى پذيرفته شده طالقانى, بر اساس نوشته هاى آن كتاب, حكومتى است كه ملى ـ عرفى باشد و بر اساس قانون اساسى بشرى و پارلمان قانون گذارى عقلايى و آزادى و برابرى حقوقى بنا شده باشد; البته تا آنجا كه با اسلام مخالفت نداشته باشد, و هيإتى از علماى منتخب بر قوانين نظارت داشته باشند.
ج) اسلام و مالكيت
طالقانى از دهه 1320 در باره اقتصاد, مطالعات و بررسى هاى زيادى انجام داد و سپس در جمع انجمن اسلامى دانشجويان, سخنرانى اى تحت عنوان ((اسلام و مالكيت)) ايراد كرد كه سرانجام تكميل شده آن سخنرانى را در مجله ((فروغ علم)) در سال 1329 منتشر ساخت.((32)) مجموعه مقالات منتشر شده در سال 1342 در زندان قصر تكميل گرديد و در نهايت به صورت كتاب به جامعه فرهنگى كشور عرضه شد.
طالقانى در اين كتاب مباحث اسلامى را با مطالعات و شيوه هاى جديد اقتصادى قرين ساخت. او در باره آغاز تقسيم كار, تاريخ مالكيت, به وجود آمدن پول و ... مطالبى ارائه داده است و به انديشه هاى اقتصادى افلاطون, گزنفون, كامپاتلا, ديدرو مى پردازد و مكاتب اقتصادى مركانتليست ها و فيزيوكرات ها را تشريح مى كند و همين طور به انقلاب صنعتى, انديشه هاى ماركس, آدام اسميت, مالتوس و ريكاردو اشاره دارد. ((33))
طالقانى مطالعات مربوط به اين كتاب را در دهه 20 آغاز, و آن را در ابتداى دهه 40 چاپ كرد. بر اساس آنچه در پشت جلد كتاب اسلام و مالكيت آمده و به گفته محمد بسته نگار داماد طالقانى((34)), وى قصد داشته است كه كتاب را با تجديد نظر به جامعه مطبوعاتى كشور عرضه كند و تإكيد مى كند كه آنچه هم اكنون (آخرين بار كه در زمان ايشان منتشر شد) چاپ مى شود, دال بر موافقت تام و تمام نويسنده با همه مطالبى كه در آن آمده, نيست.
د) به سوى خدا مى رويم
طالقانى در اين كتاب علاوه بر ذكر پاره اى از مشكلات و سختى هاى حج كه در حدود 50 سال پيش وجود داشته, نگاهى مفصل و مشروح به آيات و رواياتى كه مربوط به مناسك حج و جايگاه كعبه است, مى كند و در نهايت اعمال حج را از زواياى گوناگون سياسى, اجتماعى, اقتصادى و فرهنگى مورد بحث و بررسى قرار مى دهد.
پی نوشت ها :
1. خاطرات آيت الله بدلا, آرشيو خاطرات مركز اسناد انقلاب اسلامى استان قم.
2. مجله پيام هاجر, س 18, ش 229, ص 20.
3. خاطرات بدلا.
4. مجله پيام هاجر, ش 229, ص 20.
5. بهرام افراسيابى, پدر طالقانى در زندان, جنبش, تهران, 1359, ص 8.
6. مجله پيام هاجر, ش 230, ص 81.
7. پدر طالقانى در زندان, ص 9.
8. پيشين, ص 10.
9. مجله پيام هاجر, ش 231, ص 53.
10. همان.
11. على جان زاده, طالقانى, انتشارات همگام, تهران, 1358, ص 4.
12. پدر طالقانى در زندان, ص 14.
13. پيشين, ص 15.
14. مجله ياد, ش 32 ـ 31, ص 130, 1372.
15. پدر طالقانى در زندان, ص 18 و يادنامه ابوذر زمان, شركت سهامى انتشار, تهران, 1360, ص 14.
16. ابوالفضل شكورى, سيره صالحان, انتشارات شكورى, قم, 1374, ص 537.
17. پدر طالقانى در زندان, ص 22.
18. يادنامه ابوذر زمان, ص 17.
19. همان.
20. پيشين, ص 179.
21. طالقانى, انتشارات همگام, ص 9.
22. يادنامه ابوذر زمان, ص 19.
23. روزنامه اطلاعات, ويژه نامه طالقانى, 18 / 6 / 1359.
24. سيره صالحان, ص 633.
25. يادنامه ابوذر زمان, ص 23.
26. سيره صالحان, ص 530 و يادنامه ابوذر زمان, ص 25.
27. آرشيو اسناد مركز انقلاب اسلامى.
28. سيره صالحان, ص 332 و آقاى هاشمى رفسنجانى نيز در خطبه هاى نماز جمعه شهريور 1377 تهران همچون مضمونى در باره شخصيت آيه الله طالقانى بيان كرد.
29. سيد محمود طالقانى, پرتوى از قرآن, ج 1, شركت سهامى انتشار, تهران, 1345, ص 20.
30. همان, صص 17 ـ 18.
31. يادنامه ابوذر زمان, اين مطلب پاسخ سيد محمود دعائى به نامه آقاى سيد محمد مهدى جعفرى است كه وى (جعغرى) نظر امام را جويا شده بود.
32. ميرزاى نائينى, تنبيه الامه و تنزيه المله, شركت سهامى انتشار, تهران, ص 10.
33. مجله فروغ علم, شماره هاى 7 الى 10, سال 1329.
34. سيد محمود طالقانى, اسلام و مالكيت, شركت سهامى انتشار,تهران, ص 106.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}